آغوش
در حال تکمیل ..
فانتزی و فانطوری ها با درونـمایه حقایق
انگار سرنوشتن ما آدما بدجوری با “خوردن” گره زده شده لفظی و عملیاتی کلا فعل رایجیهجای دوری هم نمیخواد برید، همین بابابزرگ خودمون، جناب آدم، یه اشتباهی کرد یچیزی خورد و ما مجبوریم تاوان خوردمان ایشون رو پس بدیم کلا…
اینروزها، کل دغدغه زندگیِ مان شده دیدن تلاطم بازار! مثل درام هالیوود؛ اکشن و پر از سانسور! بهترین ثانیه های جوانی ، صرف امید و رویاست!(چ ترکیب جذابی) ماهم صبح تا شب مشغول فک زدنیم. فک را میزنیم، تلفن پشت…
یه قاعده نامنظمی تو زندگی من وجود داشته که در این مورد هم صدق میکنه،واقعه از جایی شروع شد که… صداش،لعنتی صداش وقتی صداش رو از نزدیک شنیدم باورم نشد! شبیه یه صدای غریبه و ناآشنا، یه صدای غریبه که…